وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی
وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی

قاصد آمد و خبر داد که گل روییده است

قاصد آمد و خبر داد که گل روئیده است

هرکسی بوده از عشّاق از آن بوئیده است

به ته قصّه رسیده است زمستان از نو

حاصل سختی و سرمای خودش را چیده است

با بهاران که رسد مژده ی رویش از نو

چشم هر گوشه ی از خاک گلی را دیده است

برف و سرما و گل و رویش آن میزان است

خوش بآن جان که بد و خوب از آن سنجیده است

عالم و هرچه در آن است چو آهنگ خوش است

آفرین آنکه به هر نغمه ی آن رقصیده است .

گل مذبله

آمد به دنیا در فضای سرد و ناپاکی

آلوده شد روح و روانش در هوسناکی

مانند گل در مزبله بالید و زیبا شد

در دام او افتاد یاسی مظهر پاکی

با صید خود برپا نمود او کاخ آمالش

شد سرنگون در قعر خودخواهی به بیباکی

چون پرتوقّع بود و از خودراضی و مغرور

افتاد از عرشش درون برزخی خاکی

باد جدائی ها به طوفانی بدل گشته

در عاقبت درگیر با وضع اسفناکی

او مُرد و در گور سیاه خود فرو رفته

شد سرنوشتش تلخ با پایان غمناکی .