وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی
وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی

ای آرزوی قشنگ همه شمال

ای آرزوی قشنگ همه شمال

ای روح من که برای منی کمال

دریا و جنگل تو شور همرهیست

در سایه سار صفای تو زندگیست

دریا و رود به بندم کشیده است

چون چشمه سار تو را کس ندیده است

باشی شمال وطن آرزوی من

چون تابلوئی ز خدا روبروی من

من بی حضور تو قلبی شکسته ام

بی زورق خیال تو در غم نشسته ام

این زندگی بدون تو اندوه و زاری است

زخم ندیدن تو زخم کاری است

پایان بده به عذابم به دوریت

پایان بده به غم بی حضوریت

هستی بهشت وطن ای شمال عشق

هستی تو نقطه ی امن و کمال عشق

کشتی عشق

کشتی عشق و دریای زیبا

ساحلی گم شده در صدف ها

ریزش تند باران بندر

یاد تو با من و غرق رویا

زیر باران قدم در دل شب

با خیالت زده دل به دریا

آرزو تا که پهلو بگیری

من بگیرم تو را دامن آنجا .

زندگی

زندگی رود پاک و زیبا بود

جانبش رو به سوی دریا بود

شیطنت مثل بچّه ها کردیم

گِل شد و مزد کار ماها بود .

ماه بانو

آبی هستی ؟ چرا فقط آبی ؟

روشنی ، ظهر روز آفتابی

مثل دنیا عجیب و گوناگون

ارغوانی ، سفید و عنّابی

سبز و سرخ و بنفش طوفانی

قهوه ای ، زرد و نور مهتابی

موج هستی پیام دریاها

قاصد لطف آب و تندابی

ساحل امنی و تو را کشتی

می کند سجده وقت بی تابی

یک جهان گونه گونی هستی تو

عشق و شور و نشاط و شادابی

پس تو از رنگ‌های گوناگون

روح دریائی هر اعجابی

ماه بانوی قصّه های قشنگ

یک کتابی ، تو خواندنی ، نابی

منحصر ، بی نظیر و بی مانند

چشمه سار خرد و نایابی

آخرِ صنعِ خالق عالم

محکم و متّصل به اعقابی