وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی
وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی

زندگی

زندگی رود پاک و زیبا بود

جانبش رو به سوی دریا بود

شیطنت مثل بچّه ها کردیم

گِل شد و مزد کار ماها بود .

جنگل

می وزد باد صبا صبح ز کوی جنگل

میشود شسته از او صورت و روی جنگل

شده مه زنده ز هر شاخه و برگی ز درخت

باز باران شده جاری و بسوی جنگل

قصّه ی بوده و نابوده ی انسان ها هست

مثل آبی که بود جاری جوی جنگل

همه ی کرده و ناکرده ی ما باز آید

زندگی جاری و عشق است چو بوی جنگل .

زندگی یخ زد از زیادی درد

زندگی یخ زد از زیادی درد

چشم هائی نشسته با دل سرد

یکطرف لشکری ز میکروب و مرگ

و سخن های بیخود از بیدرد

سوی دیگر وطن و چشمی خیس

ملّتی با خودش شده همدرد

خاطرات وبا و طاعون ها

آنفولانزا و آبله ، سر درد

زنده شد در خیال خفته شهر

راه حلّی برای فتح نبرد

بازهم کرکسان و لاشخورها

فکر نفعند خائنین ، خونسرد

بیخبر بوده از تهِ قصّه

که شود پول دردِ مردم ، درد

بازهم شیطنت ز شیطان است

عقل من بیشتر دگر نرسد .

.

با تو ای شعر

با تو ای شعر زندگی کردم

بوده پیچیده سادگی کردم

تا تو بودی خیال من راحت

کرده طغیان و بندگی کردم