وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی
وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی

فرزند قلل و کوه و کوهستانم

فرزند قلل و کوه و کوهستانم
مفتون جمال و جلوه ی گیلانم
شدپیشه ام عاشقی، چو شمعی روشن
در معرکه ی باد خوش و رقصانم
دائم و مرتّباً در آمد شدنم
چون مارکوپولو به گردش دورانم
من چشمه ام و مقصد من دریاهاست
آرام بسوی مقصدم میرانم
از صخره و قلّه های کوهستانی
سرسخت شدم ،مقاومت در جانم
گیلان که بهشتِ من وَ عشقم آنجاست
از دیدنِ روی ماه او خندانم
امّا همه ی نای و نوایم تهران
معتاد شدم به او ؛ خدا درمانم
اینها که شنیده اید یک گوشه ، چرا؟
من ذرّه ای از بزرگیِ ایرانم









تو نام نامی فیروزکوه و تاج سری

‌ 

از ارتفاع گدوک و قشنگی زَرمان

به دلربائیِ خود شهره ای چو مهرویان

صدایِ بادِ تو در انحنای کوهستان

به تک نوازیِ خود بست دستِ چوپانان

درونِ کوچه ی تاریخ بلبلان تو مست

زده به لشکرِ تورنه و بسته او را دست

میانِ قلعه ی کافر شد از تو غوغاها

به پایِ تپّه ی اِشکارو تنگِ سراِنزا

تـو سـرزمینِ گُلی ، هر کرانه ات بستان

شد از تو دلبری و عشق واله و حیران

به گوشه های هـرانده ، کناره ی نم رود

هزار باغِ گُل هر لحظه گفت ، برتو درود

نگینِ حلقه ی عشّاق ، حضرت اسماعیـل

کنارِ واشیِ زیباتر از کناره ی نیل

به شاهراهِ امامت به امرِ حق وصل است

برایِ منطقه،عشقش همیشه یک اصل است

نـواسِ چشم تو دارد غرورِ بی پایان

چو ارجمندو اهنزو لَزور و مُزداران

در آتشان و کتالان و روستای بهان

نشانه ها همه از عاشقیّ بر ایران

تو نامِ نامیِ فیروزکوه وَ تاجِ سَری

به میزبانیِ فرزندِ عشق مفتخری