وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی
وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی

حضرت عشق تاج سر روزگار

حضرت عشق، تاج سر روزگار

جوهر هستی نظر کردگار

خانه ی امن همه ی عالمی

آمده ام تا که شوم ماندگار

ایمنی لانه مرغان توئی

حفظ کنی از غضب روزگار

ابر ببارد اگر از قلب خود

از تو ببارد گوهر شاهوار

بانگ خروسِ دمِ وقتِ سحر

حسّ تو را عشق ، دهد انتشار

خط شکنان وقتِ دفاع از وطن

با تو زدند تن به دلِ کارزار

کشتی طوفان زده ی از بلا

از تو به ساحل برسد کامکار

عشق ، توئی قبله ی من سجده گاه

عشق ،توئی قدرت و شورو وقار

رهروی راه تو وَ دارم امید

تاکه سرآید همه ی انتظار

حضرت مهدی بدهد رُخ نشان

خون شهیدان بنشیند به بار

جنگلِ دنیا بِشَوَد فاضله

نورِ تنابنده شود شام تار

زحمت ملّت ثمرش را دهد

دورِ سیاهی بکشد حق حصار

گرگ به مهمانی میشان رود

برّه نترسد دگر از هر شرار

بر سرِ چشمه رود آهو ،  وَ ببر

کرده به او مهرو محبّت نثار

هرچه که گفتم همه با دست توست

رویش گل ،سبزیِ در مرغزار

باز پناهم بده ای سرورم

خنده بکن ، برمنِ عاشق ببار

تا به وجود تو و از دولتت

جاری رود تو شوم قطره وار

بر همگان عرضه کنم مهر خود

با مددی از تو شوم رستگار.

تو نام نامی فیروزکوه و تاج سری

‌ 

از ارتفاع گدوک و قشنگی زَرمان

به دلربائیِ خود شهره ای چو مهرویان

صدایِ بادِ تو در انحنای کوهستان

به تک نوازیِ خود بست دستِ چوپانان

درونِ کوچه ی تاریخ بلبلان تو مست

زده به لشکرِ تورنه و بسته او را دست

میانِ قلعه ی کافر شد از تو غوغاها

به پایِ تپّه ی اِشکارو تنگِ سراِنزا

تـو سـرزمینِ گُلی ، هر کرانه ات بستان

شد از تو دلبری و عشق واله و حیران

به گوشه های هـرانده ، کناره ی نم رود

هزار باغِ گُل هر لحظه گفت ، برتو درود

نگینِ حلقه ی عشّاق ، حضرت اسماعیـل

کنارِ واشیِ زیباتر از کناره ی نیل

به شاهراهِ امامت به امرِ حق وصل است

برایِ منطقه،عشقش همیشه یک اصل است

نـواسِ چشم تو دارد غرورِ بی پایان

چو ارجمندو اهنزو لَزور و مُزداران

در آتشان و کتالان و روستای بهان

نشانه ها همه از عاشقیّ بر ایران

تو نامِ نامیِ فیروزکوه وَ تاجِ سَری

به میزبانیِ فرزندِ عشق مفتخری