وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی
وشتین

وشتین

محل انتشار قسمتی از اشعار احمد یزدانی

نگاه با محبّت

نا امید از همه ی عالم و آدم شده بودم

ستم جان خودم زلزله بم شده بودم

همه ی روح و روانم شده اندوه شکستن

عوض شادی و آرامش خود غم شده بودم

شده ام آدم غمگین که شکسته پرو بالش

تک و درگیر پریشانی عالم شده بودم

تو رسیدی به محبّت نگهم کرده عوض شد

همه ی حال و هوا، زنده از آن دم شده بودم

شده ام زنده دوباره و جوانه زده از نو

وَ چنان لذّت آرامش شبنم شده بودم

شده ام عاشق تو گشته رها از همه ی غم

وَ زمینی که ز باران شده خرّم شده بودم

شده ام آدم بی غم ،شده ام یکشب روشن

شده ام نور فروزنده و در دم شده بودم

و شده خاک تو من حضرت سردار محبّت

و چنان لشکر در خطّ مقدّم شده بودم

نتوانم ننویسم که شدم عاشق مهرت

و چو زندانی بخشایش حاتم شده بودم

و بیاد آورم از لحظه دیدار تو ای مه

چو شب شادی و چون پاکی مریم شده بودم

و خوشم اینکه از آن لحظه تو حاکم شده برمن

و چو سلطان و به درگاه تو مَحرَم شده بودم .

مردم

دلداده ی مردمم و از آن شادم

چون دهکده های کشورم آبادم

جز مهر و محبّت خلایق عشقی ،

ارزانی من نکرده است استادم .