ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
احمد یزدانیم، یکقطره از یک جویبار
رو بدریا می روم هستم به آنسو رهسپار
طی شد عمرم در کشاکشهای دوران، خوب و بد
شک ندارم زندگی بی عشق یعنی مرگ زار.
یک نفر از ما نباشد جاودان
مال را سنگر برای جان ندان
دیر و زود آری ولیکن قطعی است
قاصد مرگ از برای جانمان
عاقل آماده برای مرگ خود
نیست در فکر بهای مرگ خود
می نشیند با خودش در خلوتش
در خیال پست و بالای جهان
دل اگر بندی به چیزی ترس هست
ترس در ذات خودش یک درس هست
دل نبند و وارهان خود را ز خود
چون امانت بودن خود را بدان
می گذاری می روی ، منهم چو تو
یک کفن را می بری ، منهم چو تو
در لواسان یا که گورستان چه فرق؟
می رسد پایان یقیناً عمرمان
بهتر است تا بوده باهم مهربان
مهربانی کرده با پیر و جوان
آنچه میماند فقط یک خاطره
خوب و بدها مانده از اعمالمان .
#احمد_یزدانی
خنده بر ریش همه خلق خدا زد کرونا
محکی بر خرد و دانش ما زد کرونا
ذرّه ای که نشود دیده چنین غوغا کرد
آمد از چین و بفرمان سیا زد ، کرونا
مدّعی بوده که ما آخر عقلیم و خرد
پنبه ی خواب خوش شاه و گدا زد ، کرونا
خودمان از خودمان خورده گلی تاریخی
زیر توپ من و تو رو به هوا زد کرونا
جای دینداری و همراهی و همدردی ها
خنجری پشت دیانت ز قفا زد کرونا
همه مردود شدیم و همه بازیچه ی او
چک خود را بمن و گوش شما زد کرونا
در زمانی که نیاز همه آرامش بود
داد خود را به قم و حوزه ی ما زد کرونا
بازهم فرصت عبرت و توجّه باقیست
بوق هشدار که با بانگ رسا زد کرونا .